خاطرات بارداری

روز موعدم

صبح ک پاشدم رفتم خونه دایی سعید پیش مامان پری همش منتظر بودم پریود بشم آخه ی دردایی شبیه پریودی داشتم اما خیلی کمتر از ماه های قبل اونجا یکم با مامان صحبت کردیم بعدش دایی حامد با زن دایی اومدن دنبالمون رفتیم خونه دایی سیروس نزدیک زنگ مدرسه ساینا بود گفتیم صبر کنیم ساینا تعطیل بش هم اینکه خاله مریم دوستاشو ببین من ب مامان پری گفتم تا وقتی من برم ی چیزی لازم دارم از داروخونه بگیرم رفتم ۲ تا بی بی چک خریدم و رفتم پیششون بعدش رفتیم خونه دایی سیروس اونجا یدون استفاده کردم ک منفی بود😔 زن عمو استانبولی درست کرده بود با اینکه من از لوبیا سبز خوشم نمیومد اما اینقدر خوشمزه بود ک من کامل خوردم خیلی خیلی چسبید بعدش زن دایی سارا اومد و شام قرمه سبزی درست...
18 آذر 1398
1